فصل سوم «مزرعۀ کلارکسون»؛ تجربۀ واقعی کشاورزی با طعم خنده و اشک
با وجود لحظات خنده دار فراوان، برنامه جذاب جرمی کلارکسون درباره کشاورزی، در فصل جدید با نگاهی تکان دهنده و احساسی به مشکلات و سختی های کشاورزی در بریتانیا بازگشته است. پس بهتر است دستمال کاغذی برای پاک کردن اشک دم دستتان باشد!
اول صبح؛ خیلی از بینندگان انگلیسی ترجیح میدهند به جای فیلم های پر زرق و برق هالیوودی، تلاش های جرمی کلارکسون برای اداره یک مزرعه را تماشا کنند. در این فصل تازه، کلارکسون به مخاطبان هشدار می دهد که هر اتفاق بدی که ممکن بوده برای او رخ داده است.
به گزارش اول صبح؛ از آب و هوای بد گرفته تا مشکلات با شورای محلی و جنگ اوکراین، همه چیز دست به دست هم داده تا جرمی این بار با چالش های زیادی روبرو شود. محصولات کشاورزی خراب می شوند، حیوانات تلف می شوند و زندگی رویایی در مزرعه به یک مبارزه بی امان تبدیل می شود.
نگاهی واقع بینانه به کشاورزی
مزرعه کلارکسون تصویری صادقانه و بی پرده از کشاورزی در بریتانیا ارائه می دهد. ما کلارکسون را در حال کلنجار رفتن با مشاورش چارلی می بینیم که به خوبی با قوانین و بروکراسی پیچیده کشاورزی آشناست. فرقی نمی کند بخواهید مربا درست کنید و بفروشید یا یک سد قدیمی را تعمیر کنید، برای همه ی این کارها قوانین خاصی وجود دارد.
کلارکسون در برابر کوپر: رقابتی خنده دار
بخش طنزآمیز برنامه از رقابت مداوم بین کلارکسون و مدیر مزرعه اش، کالب کوپر، نشأت می گیرد. ایده های آرمان گرایانه کلارکسون اغلب منجر به آشفتگی می شود که باعث عصبانیت پنهان کوپر می گردد. شوخ طبعی زیرکانه کوپر به خوبی ایدهآلگرایی ساده لوحانه کلارکسون را زیر سوال می برد، به خصوص زمانی که اوضاع به طرز خنده داری از کنترل خارج میشود، مانند تجربه ی فلاکت بار کلارکسون با هاورکرافت.
فراتر از خنده: مسائل جدی
با وجود لحظات خنده دار، مزرعه کلارکسون سوالات جدی ای را نیز مطرح می کند. این برنامه به معضل اخلاقی کشاورزان در قبال پرورش حیواناتی که نهایتا به کشتارگاه فرستاده می شوند، می پردازد. همچنین با حضور مهمانانی مشهور، به اهمیت شیوه های کشاورزی پایدار و احیاگر خاک اشاره می کند. جالب اینجاست که این برنامه موفق شده است مباحث پیچیده را به شکلی جذاب و تماشایی و در عین حال تامل برانگیز به مخاطب ارائه کند.
سرگرمی کاملاً متعادل
مزرعه کلارکسون برنامه ای خوش ساخت است که به طور یکپارچه طنز را با احساس واقعی ترکیب می کند. هر قسمت شامل بحث های عمیق در مورد چالش های کشاورزی در کنار لحظات خنده دار کلارکسون در حین کار با تراکتور است. پایان های پر از تعلیق هر قسمت باعث می شود به سختی بتوانید جلوی خودتان را بگیرید که پشت سر هم چندین قسمت را تماشا نکنید.
لحظات اشکآور
در هر فصل، کلارکسون و دوستش لیسا هوگان سعی می کنند حیوانات جدیدی پرورش دهند. امسال نوبت خوک هاست. اما اتفاقات غمانگیزی رخ میدهند. با وجود تلاش کلارکسون برای خونسرد بودن، او به وضوح تحت تأثیر یک اتفاق تلخ مربوط به خوک ها قرار می گیرد. در یک جمله میتوان گفت به طور واضحی مزرعه کلارکسون یک اثر ساخته شده با عشق و علاقۀ واقعی است که هم خندهها و هم اشکهایش مخاطب را نیز کاملا تحت تاثیر قرار میدهند.